تکنیک های ناکام من در پایه دوم

Mahshid Shakiba Mahshid Shakiba Mahshid Shakiba · 1403/11/27 22:49 · خواندن 1 دقیقه

امروز با کلاس دوم مدرسه پسرانه کلاس داشتم. کلاس طبق معمول شلوغ بود. به فکرم رسید که ازشان بخواهم که رکورد خواندن متن را ثبت کنند. یک توپ کاغذی درست کردم. توپ در دست هر کسی بود یک خط می خواند و باید توپ را به سمت دیگری پرتاب می کرد. هدف شده بود توپ بازی و نه خواندن متن. من هم از ابتدا تایمر را روشن کردم که تشویق شوند ولی بی تاثیر بود.

در دلم احساس شفقت به آنها می کنم. هر وقت به عرشیا تذکر می دهم که بازی نکند به گونه ای التماس می کند که "خانم بگذارید بازی کنیم " . دلم می سوزد و بقیه ماجرا مشخص است.

ترفند دیگر گفتم قرار شده فیلم کلاس بگیرم و به آقای اردانی نشان دهم. همه نشستند و من خوشال از پیروزی موقتم. می امدند جلوی دوربین به اقای اردانی سلام می کردند و تقاضاهای خود را بیان می کردند یا پیام عشق و محبت خود را به اقای اردانی منتقل می کردند.

احمدرضا را دیدم. به من ادای احترام کرد و سلامی گرم تحویلم داد. کلاس پنجم است و یکی از شلوغ های کلاس. گفت خانم چهارشنبه. گفتم 3 یا 4 جلسه دیگر داریم. پرسید خبر خوب است یا بد؟ گفتم تو چه فکر می کنی ؟ گفت خوب برای شما چون بچه ها خیلی اذیت می کنند. دستی بر سرش کشیدم و به به راه خود ادامه دادم.

27 بهمن 1403